Web Analytics Made Easy - Statcounter

 

 

تابناک _ حجت‌الاسلام و المسلمین محمدعلی انصاری» یکی از یاران نزدیک و عضو دفتر حضرت امام(ره) در برنامه حضور با اشاره تأکیدات رهبر انقلاب بر استمرار خط و راه امام خمینی(ره) خاطرنشان کرد: صحبت‌های حضرت آقا در مراسم امسال و صحبت‌های ایشان در سال گذشته که فرمودند امام روح جمهوری اسلامی است، صحبت‌های ایشان در طول سی و چند ساله بعد از امام، بیانگر این واقعیت است که اصلاً هویت و بقای جمهوری اسلامی و عزت ما در داخل و خارج از کشور و در تاریخ به این است که راه امام را خیلی جدی‌تر از گذشته بپیماییم و تعصب داشته باشیم و در مقابل برخی جوسازی‌ها و فضاسازی‌ها صحنه را ترک نکنیم و کوتاه نیاییم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



عضو دفتر حضرت امام خمینی(ره) با تشریح وقایعی که منجر به عزل آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری شد، گفت: یکی از آفت‌ها و خیلی از ضربه‌ها و صدمه‌هایی که جمهوری اسلامی و نظام خورده و خواهد خورد این است که بعضی افراد آگاهانه یا ناآگاهانه یا از سر دلسوزی یا ساده‌لوحی خودشان را در معرض نفوذها و هجمه‌ها قرار می‌دهند که متأسفانه این مسئله در مورد آقای منتظری هم صدق می‌کند.

مجموعه «حضور» در برنامه دیگری در ایام سالگرد رحلت بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) در حسینیه جماران، میزبان «حجت‌الاسلام و المسلمین محمدعلی انصاری» یکی از یاران نزدیک و عضو دفتر حضرت امام(ره) بود. وی که از بدو ورود امام به ایران، در قم و تهران همواره همراه و ملازم حضرت امام بوده است، خاطرات شنیدنی را از منش و مشی امام روح‌الله در گفتگو با «محمدحسین رنجبران» مطرح کرد. 

 
اخلاق امام، اخلاق متعالی بود
 

انصاری اظهار داشت: اخلاق امام، واقعاً یک اخلاق متعالی بود؛ امام با هر کسی متناسب با کاری که انجام می‌داد و جایگاهی که داشت، ارتباط عاطفی برقرار می‌کرد. یعنی اگر کسی یک لیوان آب به دست ایشان می‌داد، امام به نوعی با نگاه و آن روح ملاطفت‌آمیزشان از او تشکر می‌کرد. این باعث می‌شد که حس می‌کردم لحظه‌ لحظه‌های کنار امام بودن برای من یک فرصت است.

وی افزود: یک روز مرحوم حاج احمدآقا از من پرسید که آقای انصاری شما تا به حال از امام هیچ نامه‌ای و دست‌خطی نگرفته‌ای؟ گفتم نه؛ همین که کنار امام هستم بزرگترین توفیق است. همان روز امام توصیه کردند که یک اجازه‌نامه وجوهات برای من نوشتند و مهر کردند. بعد از آن، حضرت امام نامه‌ای برای انتخابات به من دادند. یا همان نامه‌ای که بعداً به عنوان منشور برادری خدمت‌شان نوشتم و امام پاسخ دادند؛ همه اینها در یک دایره و تحفظی قرار داشت.

 
ماجرای اختلاف در نتایج آراء انتخابات مجلس سوم/می‌گفتند یا کل صندوق‌ها دوباره شمارش شود یا کل انتخابات باطل شود

 

عضو دفتر امام خمینی(ره) بیان داشت: در ایام انتخابات مجلس سوم، اختلافی بین شورای نگهبان و وزارت کشور پیش آمد. این اختلاف کم کم رشد کرد و در نهایت بعد از مرحله اول انتخابات بروز کرد. روی افراد تهران و برگزیدگان تهران، یک عده‌ای تشکیک کردند که باید صندوق‌های آرا دوباره شمارش شود و نتایج را قبول ندارند و به نوعی انتخابات را در تهران زیر سؤال بردند. حرف‌شان هم این بود که یا کل صندوق‌ها دوباره شمارش شود یا کل انتخابات باطل شود.

وی افزود: دعواهای راست و چپ اینجا خودش را نشان داد. دوره سخت جنگ هم بود. یعنی وسط جنگ که موشکباران شهرها بود و تهران به دلیل بمباران خلوت بود، بنا بود روز قدس مردم از حاشیه‌های تهران به شهر بیایند و روز قدس برگزار شود و همان روز قرار بود که اگر انتخابات تأیید شود، مرحله دوم انتخابات نیز برگزار شود.

انصاری اظهار داشت: با آن اختلاف معلوم بود که روز قدس برگزار نمی‌شود و جنگ هم موجب شده بود که غیر از روز قدس، اجتماعی در تهران صورت نگیرد. این اختلاف بالا گرفت و بحث شمارش آراء پیش آمد؛ امام بنده را به عنوان نماینده خودشان در ستاد انتخابات تعیین کردند که ما یک چارچوبی تعیین کنیم و به نتیجه برسیم که آیا انتخابات تهران، اصولاً انتخابات درستی بوده یا مخدوش بوده است.

 
گزارشی که نتیجه انتخابات را تأیید کرد
 

وی ادامه داد: ما با وزارت کشور و شورای محترم نگهبان یک هماهنگی‌هایی انجام دادیم که از صندوق‌هایی شروع کنیم که بیشتر محل بحث بود که باید باطل شود و اگر از آن نتیجه فاحش و یک اختلاف بالایی به دست آمد که سرنوشت افراد منتخب را تغییر می‌داد، می‌گوییم که انتخابات باید مجدداً برگزار شود یا آرا باید باطل شود. با این شرط که نظر امام بر روز قدس است و هر کاری می‌کنید باید زودتر انجام شود تا به تأخیر نیفتد.

 
با اینکه امام نتیجه انتخابات را تأیید کردند، باز هم عده‌ای زیر بار نرفتند
 

یار دیرین امام و انقلاب افزود: شورای نگهبان همکاری خوبی کرد و افراد زیادی برای بازشماری آراء شرکت کردند و من گزارش خودم را خدمت امام دادم. گزارش من تأیید کرد که انتخابات مخدوش نیست؛ یک جابه‌جایی‌های اندکی اتفاق افتاد و در نهایت در این تعداد یک نفر جابه‌جا شد و مرحله دوم هم برگزار شد و در آن مرحله بالاخره انتخابات مورد تأیید امام قرار گرفت. البته همانجا هم عده‌ای باز هم زیربار نرفتند.

 
امام چرا دستکش سفید به دست داشتند؟
 

حجت‌الاسلام انصاری با ذکر خاطره‌ای بیان داشت: در کتاب خاطرات آقای دکتر عارفی که به نام «طبیب دل‌ها» چاپ شده است، این مسئله آمده است که این سال‌های آخر، امام شکایت می‌کردند که سر انگشتان ایشان برخی مواقع ترک می‌خورد و امام حساس بودند. یک مدتی پزشکان درگیر بودند که علت این واقعه چه است. یادم است که پمادهای مختلف و تجویزهای مختلف را می‌آوردند و به امام می‌گفتند اینها را مصرف کنید تا تمام شود. ولی مدت طولانی این مشکل درمان نشد.

وی گفت: بعضی داروهایی هم که امام مصرف می‌کردند را باید با هم مخلوط می‌کردیم؛ صبح‌ها معمولاً امام می‌آمدند و کارهای دفتری و پزشکی انجام می‌شد و دیگر نوبت این کارها که می‌رسید، من می‌آمدم خدمت امام و این پمادها را مخلوط می‌کردم و به انگشتان امام می‌مالیدم.

 
دروغ یک فرد ضدانقلاب درباره دلیل دستکش دست کردن امام
 

عضو دفتر امام خمینی(ره) ادامه داد: جالب است که یک کتابی می‌خواندم از مستنداتی که به عنوان مستند یک فرد ضدانقلاب در خارج از کشور چاپ کرده بود و یک چیزی را به حساب خودش خیلی مستند و جدی مطرح کرده بود که امام در آن اواخر، از اطرافیان خودش هم می‌ترسید و چون واهمه داشت که نکند اطرافیانش به ایشان صدمه بزنند، ایشان دستکش دست‌شان می‌کردند.

وی خاطرنشان کرد: در تصاویر هم دیده‌اید که امام به دستکش مقید بود و علتش هم این بود که وقتی پماد را به انگشتان می‌زدند، باید چند ساعت روی انگشتان می‌ماند ولی چون امام همیشه مشغول مطالعه بودند، یا قرآن می‌خواندند و یا روزنامه مطالعه می‌کردند، برای اینکه جنبه‌های بهداشتی حفظ شود، پزشکان گفته بودند شما یک دستکش دست کنید. اما آن آدم تفسیر و توجیه کرده بود که امام آخر عمر از برخورد با مسئولین واهمه داشتند.

 
استحمام امام در یک حمام کوچک که حتی جا برای حوله امام هم نبود
 

انصاری گفت: جالب است که با آن پمادها هم انگشتان امام درمان نشد. آقای دکتر عارفی یک موقع گفتند که ما باید بعد از این درمان‌ها برویم جستجو کنیم که علت این مسئله که امام اینطور می‌شوند چیست و به چه چیزی حساسیت دارند. فکر می‌کنم ایشان دو سه هفته با عنایت خاص، همه رفتارهای امام را در دست زدن به کاغذ و کتاب، به لباس، به غذا و به ظروف و وسایل مختلف تحت نظر گرفت که چه چیزی می‌تواند منشأ این مشکل باشد.

وی اظهار داشت: بعد از دو سه هفته، آقای دکتر عارفی گفتند که برویم در حمام شخصی حضرت امام ببینیم امام از چه شامپو یا صابون یا مواد شوینده دیگری استفاده می‌کنند. حمامی که امام می‌رفتند، یک حمام بسیار کوچکی بود که فقط امام زیر دوش جا می‌گرفتند و سربینه حمام هم یک سکوی کوچکی بود که امام لباس‌شان را بگذارند و حتی جا برای حوله امام هم نبود.

عضو دفتر امام خمینی(ره) بیان داشت: امام حوله‌های‌شان را بیرون روی صندلی می‌گذاشتند و تا موقعی هم که گاز در جماران نیامده بود، یک دیوترم نفتی پشت دیوار حمام بود که بعضی وقت‌ها دود این دیوترم وارد فضا می‌شد و ما نگران این می‌شدیم که برای امام مشکلی ایجاد نکند.

وی افزود: آقای دکتر عارفی به آن حمام رفتند و به همه وسایلی که آنجا بود دست زدند. آخر رسیدند به یک سنگ پاماله‌ای(سنگ پا) که در حمام‌های قدیم استفاده می‌شد و به سنگ قزوین معروف بود. سنگ پای امام را از داروخانه گرفته بودند و این سنگ پا از الیاف مصنوعی بود که مواد شیمیایی داشت و چون امام از این سنگ برای سنگ‌پا زدن، استفاده می‌کردند معلوم شد که مواد شیمیایی آن به سر انگشتان امام صدمه می‌زدند. وقتی آن سنگ پا را کنار گذاشتند، مشکل امام به طور طبیعی حل شد.

 
امام هیچ کار کوچکی را بدون تشکر نمی‌گذاشتند
 

انصاری در خصوص مهربانی و توجه حضرت امام به اطرافیانشان اذعان کرد: امام از جمله افرادی بودند که هیچ کار کوچکی را بدون تشکر نمی‌گذاشت و اظهار می‌کردند که ما اسباب زحمت و شرمندگی شدیم. وقتی در بیمارستان بستری بودند، هر وقت از پشت شیشه اتاق سی سی یو که نشسته بودیم و مراقبت می‌کردیم به امام نگاه می‌کردیم یا هر موقع که کنار امام می‌رفتیم، امام با یک نگاه خاص و محبت‌آمیزی می‌فرمودند من برای شما اسباب زحمت شدم و عذرخواهی می‌کردند.

 
امام اصلاً از همراهانشان و از مردم غافل نبودند
 

وی افزود: امام اصلاً از همراهانشان و از مردم غافل نبودند. حتی از بچه‌های کوچکی که کنار امام می‌آمدند امام بیشتر از پدر و مادر خودشان نسبت به آنها ملاطفت داشتند. اگر در سرما خانمی، بچه‌ش را بغل گرفته بود امام می‌فرمودند که مراقب باشید این بچه سرما نخورد.

 
هیچ وقت نشد که ما امام را برای نماز بیدار کنیم!
 

انصاری خاطرنشان کرد: در دورانی که امام در بیمارستان بستری بودند، تأکید مرحوم حاج احمدآقا این بود که من بیشتر در ساعات نماز در کنار امام باشم تا در وضو و آماده‌سازی امام برای نماز یا برای نماز شب کمک کنم؛ علی‌رغم داروهایی که به امام می‌زدند و امام در حال استراحت مطلق بودند یاد ندارم که ما امام را برای نماز بیدار کنیم!

 
خاطره‌ای از شوخ‌طبعی امام زیر موشکباران/ شما ضربان قلب آقایان را بگیرید!
 

وی با اشاره به خاطراتی از دوران دفاع مقدس و موشکباران تهران و نگرانی دفتر و بیت امام نسبت به جان حضرت امام گفت: روز ۲۹ شهریور در روزی که جنگ آغاز شد به امام اطلاع داده شد که دارد بمباران می‌شود و باید به پناهگاه بروید و باید پناهگاه‌ها را مستحکم کنیم. امام به همه توصیه می‌فرمودند که به وظایف‌تان هم عمل کنید. یعنی همان روزی که گفتند پشت شیشه‌ها چسب بزنید ما شروع کردیم پشت شیشه‌های اتاق‌های حضرت امام چسب زدیم. وقتی می‌گفتند چراغ‌ها را خاموش کنید خود امام چراغ‌ها را خاموش می‌کردند و به این ملاحظات تقید داشتند.

انصاری بیان کرد: آن روزهای اول و ساعات اول که این اتفاق افتاد ما واقعاً وحشت می‌کردیم که جماران و خانه امام مبادا آسیب ببیند. پیرامون ما و در فضای تهران هم امکاناتی آورده بودند و دستگاه‌هایی مستقر کرده بودند که آنها هم خود به خود فضا را ملتهب می‌کرد. یعنی غیر از التهابی که از رسانه‌ها منتقل می‌شد خود این نیروها را هم به نوعی تشدید می‌کرد.

وی ادامه داد: در یکی از موشکباران‌ها که در موقع تاریکی بود، ما دیدیم که آژیر خطر به صدا درآمد و بعد هم از چهار طرف تهران گلوله‌های آتشین ضدهوایی  بالا می‌رفت و همه ما فکر می‌کردیم اینها همه گلوله جنگی یا موشک است که دارد از عراق می‌آید. دیدیم در آسمان جماران هم این شعله‌ها وسعت پیدا کرده و دویدیم به اندرونی که مرحوم آقای اشراقی و مرحوم حاج احمدآقا هم بودند.

این یار امام و انقلاب افزود: گفتیم آقا به پناهگاه بروید که دارد بمباران می‌شود. امام قبول نمی‌کردند که بیایند ولی با اصراری که همراه با شیون و صدای بلند خادمین امام که در اندرونی بودند و نمی‌توانستند خودشان را کنترل کنند، آمدند؛ واقعاً همه نگران حال امام بودند.

 
امام با گریه و اصرار ما قبول کردند چند دقیقه‌ای به پناهگاه بروند
 

وی بیان داشت: ما اینقدر اصرار کردیم و بعضی‌ها گریه کردند تا امام را وادار کردیم که به پناهگاه بروند و ایشان همراه مرحوم آقای اشراقی و مرحوم حاج احمدآقا از همین پله‌های زیرزمین حسینیه که آماده هم نبود با همراهی خاصی ایشان را به داخل زیرزمین بردیم. یک صندلی برای ایشان گذاشته بودند که ایشان خیلی آرام و باوقار روی آن نشستند و دو سه نفر دیگر هم نشسته بودند.

انصاری گفت: من فکر کردم که شاید در این حیث و بیث کسی هم بخواهد هجمه فیزیکی کند که دویدم در خانه و یک اسلحه کلاش برداشتم و به‌دو به طرف جماران رفتم. اسلحه را هم روی دوشم انداخته بودم و جلوی امام رژه می‌رفتم که بگویم ما محافظ هستیم و داریم مراقبت می‌کنیم.

وی افزود: امام یک چند دقیقه‌ای نشستند؛ خیلی با آرامش و برعکس دیگران که خیلی ملتهب بودند. آقای دکتر عارفی به امام عرض کردند که آقا اجازه بدهید فشارتان را بگیریم و نبض و قلب‌تان را کنترل کنیم که امام فرمودند من چیزیم نیست؛ شما ضربان قلب آقایان را بگیرید!

 
هر موقع همه مردم پناهگاه داشتند من هم به پناهگاه می‌روم
 

انصاری با اشاره به ماجرای ساخت پناهگاه در جماران بیان داشت: در این سال‌های آخر هم در جماران چند بمب انداختند و بمب‌ها در فاصله‌های کوتاه منفجر شد؛ پشت همین حسینیه و خانه امام یکی از باک‌های بنزین هواپیماهای سوپر اتاندارد به زمین افتاد. این هواپیماها باک‌های اضافی داشتند تا بتوانند به تهران برسند و اینجا را بمباران کنند.

عضو دفتر امام خمینی (ره) ادامه داد: به همین دلیل همت شد تا پناهگاهی بسازیم که امام از آسیب‌ها مصون باشند. در اوج حوادث ما نگران بودیم و من خدمت مرحوم حاج احمد آقا گریه کردم و داد زدم که شما تعصب ندارید که کاری نمی‌کنید. شما اینجا نشستید و امام در یک خانه معمولی نشسته و این اطراف ما دارد بمباران می‌شود. چرا اینکار را می‌کنید؟‌ ایشان یک لبخندی زدند و گفتند که آقای انصاری مثل اینکه شما امام را نشناختید! شما چرا این حرف را می‌زنید؟

وی افزود: گفتم نه آقا باید ایشان را متقاعد کنید که به پناهگاه بیایند. آقای مرحوم آشیخ محمدعلی صدوقی هم آنجا بود که به من گفتند آقا این هنر شماست. ما که تا به حال نتوانستیم ایشان را متقاعد کنیم ولی شما برو خدمت امام و اگر می‌توانی ایشان را متقاعد کن. من با آقای دکتر عبدالحسین طباطبایی برادر خانم مرحوم حاج احمدآقا در اتاق امام را زدیم. امام تعجب کردند که آن ساعت ظهر که مشغول مطالعه و قرائت قرآن بودند ما برای چه آمده‌ایم!

انصاری خاطرنشان کرد: من در زدم و ایشان هم در زد و امام فرمودند بفرمایید و خیلی متعجب شدند. من عرض کردم که اجازه دهید که ما بنشینیم و صحبت کنیم. نشستم خدمت امام و مقدمه‌ای را ذکر کردم که آقا چه خطراتی وجود دارد و موشکباران است و با فاصله‌های نزدیک می‌زنند و در تهران همه جا در تیررس اینهاست و من خواهش می‌‌کنم که بپذیرید به پناهگاه بیایید.

 
گفتم اگر به پناهگاه نیایید خودم را آتش می‌زنم
 

وی ادامه داد: امام اول خیلی قاطع فرمودند من نمی‌آیم. ولی من زدم به گریه و داد و هوار که اینطوری که نمی‌شود و به امام عرض کردم من می‌روم وسط خیابان خودم را آتش می‌زنم. شما متعلق به مردم و کشور هستید؛ اگر شما صدمه ببینید کشور صدمه می‌بیند.

این روحانی مبارز گفت: امام با گریه من دیگر آرام شدند و سرشان را قدری پایین انداختند و فرمودند که ناراحت نباش و اینطوری ما را دلگرم کردند که به پناهگاه می‌آیم. من با یک شور و شعفی با آقای دکتر عبدالحسین طباطبایی پیروزمندانه خدمت حاج احمدآقا رسیدیم و به ایشان گفتم آقا کاری که شما نتوانستید را ما انجام دادیم و امام پذیرفتند که به پناهگاه بیایند.

 
وقتی همه رشته‌هایم پنبه شد/امام پیغام دادند که به انصاری بگویید من تا زنده هستم به پناهگاه نمی‌آیم
 

انصاری اظهار داشت: همه خوشحال شدند و شروع کردیم به برنامه‌ریزی که سپاه کجا برود و امام کجا باشند و چه کسانی نزدیک امام باشند و چه کسی اخبار را برساند و وسایل امام چطور منتقل شود و سایر مقدمات فراهم شد.

وی ادامه داد: حدود ساعت ۵ بعد از ظهر من مجدداً خدمت حاج احمدآقا برگشتم که ایشان فرمودند آقای انصاری همه رشته‌های تو پنبه شد؛ امام مرا صدا زدند و عتاب کردند که چرا فلانی را اذیت کرده‌اید و اجازه دادید ایشان اینقدر متأثر شود و فرمودند که از قول من بروید به فلانی بگویید که من به پناهگاه نمی‌آیم و من تا زنده هستم نمی‌آیم. هر موقع مردم جماران همه پناهگاه داشتند شما هم من را وارد پناهگاه کنید.

 
مسئله آقای منتظری در حوادث چند ماه یا چند سال قبل از آن ریشه دارد
 

انصاری با اشاره به حادثه عزل آیت‌الله منتظری بیان داشت: مسئله آقای منتظری در چندین ماه و شاید در سه چهار سال قبل از این اتفاقات، ریشه دارد. به نظر من یکی از ویژگی‌ها و شگفتی‌های زندگی و شخصیت حضرت امام این بود که با همه احترامی که به اطرافیان و خانواده خودشان می‌گذاشتند ولی یک استقلال رأی داشتند و این استقلال رأی اجازه هیچگونه نفوذی به شخصیت امام نمی‌داد.

وی افزود: همه می‌دانستند که باید در چارچوب حرکت کنند و امام تحت تأثیر القائات نبود. ولی متاسفانه نه تنها راجع به آیت‌الله منتظری بلکه شخصیت‌های دیگری هم بودند که در دوران قبل یا بعد از پیروزی انقلاب، متأثر از حوادث پیرامون و اطرافیان خودشان بودند.

 

اینکه برخی‌ها از سر دلسوزی یا ساده‌لوحی خودشان را در معرض نفوذها و هجمه‌ها قرار می‌دهند یک آفت است

 

عضو دفتر امام خمینی تصریح کرد: این یکی از آفت‌ها بوده و هست و خیلی از ضربه‌ها و صدمه‌هایی که جمهوری اسلامی می‌خورد و نظام خورده و خواهد خورد این است که بعضی افراد آگاهانه یا ناآگاهانه یا از سر دلسوزی یا ساده‌لوحی خودشان را در معرض نفوذها و هجمه‌ها قرار می‌دهند که متأسفانه این مسئله در مورد آقای منتظری هم صدق می‌کند.

 

افرادی در کنار آقای منتظری و در دفتر ایشان بودند که با حضرت امام از جهت فکری و سیاسی زاویه داشتند

 

وی گفت: افرادی در کنار ایشان و در دفتر ایشان بودند که با حضرت امام از جهت فکری و سیاسی زاویه داشتند و بعضاً هم کارهایی کرده بودند که در دفاع از خودشان مجبور بودند که عقیده خودشان را به یک جایی متکی کنند که آن اتهامات از آنها برداشته شود تا اگر یک روزی در چنگال عدالت گرفتار شدند، یک حامی محکمی داشته باشند و بتوانند خودشان را حفظ کنند.

 

رسانه‌ای کردن موضع‌گیری‌های خلاف واقع، زاویه آقای منتظری با امام و انقلاب را بیشتر کرد/ بعضی انتقادات ایشان، انتقادات نابه‌جا و خلاف واقع بود

 

انصاری موضع‌گیری‌های رسانه‌ای آیت‌الله منتظری را در زاویه‌گرفتن از خط امام مؤثر دانست و بیان داشت: می‌شد اینها را در عضو دفتر امام خمینی (ره) گفت: فضاهای دیگری مطرح کرد. خود ایشان با شناختی که از شخصیت و تعبد امام نسبت به احکام و سیاست داشتند به اینها واقف بودند ولی جوری راه و مسیر را برای زاویه گرفتن ایشان از امام هموار کردند که بعضی بحث‌ها در رسانه‌ها علنی شد و بعضی انتقادات ایشان، انتقادات نابه‌جا و اصلاً خلاف واقع بود.

وی با بیان اینکه این اتفاق، یک اتفاق دفعی نبود، گفت: امام نامه‌های ایشان را مطالعه می‌کردند؛ گزارشات می‌آمد و پیام‌های مرحوم حاج احمدآقا به ایشان مستقیم و غیرمستقیم ارسال می‌شد. هشدارهایی به ایشان داده می‌شد که به ایشان می‌رساند که این زاویه در شأن ایشان نیست.

 

بدون تردید بیت و دفتر آیت‌الله منتظری در بعضی از حوادث کشور و حوزه دست داشتند

 

یار دیرین امام و انقلاب اظهار داشت: امام خیلی دلسوزانه و خیرخواهانه نسبت به اطرافیان‌شان به ایشان تذکر می‌دادند و اینکه مواظب باشند. بعضی از حوادثی که در کشور و در حوزه اتفاق افتاد و درگیری‌هایی که در بعضی شهرستان‌ها اتفاق افتاد، ناشی از یکسری القائاتی بود که بدون تردید بیت و دفتر آیت‌الله منتظری در آن سهم داشتند.

وی ادامه داد: سعی من بر این بود که واقعاً خیلی وارد این عرصه‌ها نشوم. ولی با آن سابقه‌ای که از زندان و قبل از زندان از قضایا داشتم، این حس را داشتم که آیت‌الله منتظری در معرض یک خطر جدی در اطرافیانشان خواهند بود و بعد هم که این مجموعه در کنار ایشان شکل گرفت، خطر جدی‌تر شد.

 
مرحوم حاج احمدآقا از مظلومان تاریخ انقلاب است
 

انصاری بیان داشت: به نظر من مرحوم حاج احمدآقا از مظلومان تاریخ انقلاب است. مرحوم حاج احمدآقا در ترویج آیت‌الله منتظری، در مطرح کردن ایشان و اینکه در جایگاهی قرار گرفتند که خیلی از مسائل قضایی را امام به ایشان ارجاع دادند، بسیار نقش داشتند. ما شاهد بودیم کسی که حامی و پیگیر بود و کسی که همیشه در کنار آیت‌الله منتظری ایستاده بودند و مقاومت می‌کرد، یادگار حضرت امام مرحوم حاج احمدآقا بود.

وی افزود: همواره مرحوم حاج احمدآقا معتقد بودند که شخصیت آقای منتظری، شخصیت ممتازی است تا اینکه به این حد رسید و فاصله‌ها زیاد شد؛ چون بالاخره اطلاعات داخل بیت آقای منتظری منتقل می‌شد و افرادی بودند که انتقال می‌دادند.

 
تلاش بیت آقای منتظری برای تحریک دیگران به التهاب‌‌آفرینی
 

عضو دفتر امام خمینی خاطرنشان کرد: من هر موقع که من آنجا رفتم و مناسبتی بوده که کاری داشتم، به نظر می‌رسید افرادی آنجا هستند که می‌خواهند ما را تحریک کنند به اینکه ما بگوییم در نظام اختلاف است. حتی آنجا من یک کلمه‌ای گفتم و یکی از اطرافیان نزدیک حاج آقا گفت چرا این حرف‌ها را به رسانه‌ها نمی‌کشانید؟!

وی افزود: مرحوم حاج احمدآقا می‌دانست که دارد این اتفاقات می‌افتد و جریانات مخالف با جریان انقلاب دارند به ایشان نزدیک می‌شوند و با ایشان همدردی می‌کنند. در خانه ایشان رفت و آمد داشتند و این طبیعی بود که موضع حاج احمدآقا و موضع امام نسبت به گذشته تغییر کند.

 
عزل آقای منتظری یک تکلیف سخت تاریخی برای امام بود
 

انصاری اذعان کرد: نامه‌نگاری‌هایی که اتفاق افتاد، اوج این حوادث بود. اطرافیان آقای منتظری فصل بازگو کردن و افشاکردن برخی از قضایایی که نباید افشا می‌کردند را در رسانه‌های خارجی و ضدانقلاب باز کردند و به نظر من امام احساس کردند که این جایگاهی است که باید امام ورود پیدا کنند.

وی افزود: امام در عین اینکه می‌خواستند ایشان را تکریم کنند و جایگاه علمی ایشان محفوظ بماند. به نظرم امام به تکلیف‌شان عمل کردند و این تکلیف هم به نظرم یک تکلیف سخت تاریخی برای امام بود.

 
نامه ۶/۱ را من به قم بردم
 

عضو دفتر امام خمینی(ره) با بیان اینکه نامه ۶/۱ را من به قم بردم، گفت: قبل از آن نامه، من یکبار خدمت ایشان رفتم و از طرف امام به ایشان عرض کردم که امام فرمودند وصیتنامه‌های من را بدهید. دوتا وصیتنامه حضرت امام به ایشان داشتند. یک وصیتنامه عمومی و یک وصیتنامه خاص. من وصیتنامه‌ها را از ایشان گرفتم. ایشان هم خیلی متعجب شدند و گفتند چه شده؟ که گفتم امام دستور دادند وصیتنامه‌ها را بگیرم.

وی ادامه داد: ایشان وصیتنامه عمومی را خیلی راحت تحویل داد ولی یک وصیتنامه گاوصندوقی بود که ایشان اصرار داشتند که بپرسند آیا باید این هم تحویل داده شود که من به ایشان عرض کردم امام تأیید کردند که هر دو وصیتنامه را برگردانید و من هر دو را گرفتم و خدمت امام دادم. مرحله بعدی نامه ۶/۱بود که هنوز منتشر نشده بود.

یار امام و انقلاب گفت: من در آن ایام که ایام عید بود و چون امام کارهایشان تعطیل می‌شد، ما با خانواده برای تفریح به اطراف تهران می‌رفتیم، به تهران آمدیم و همین که وارد جماران شدیم، گفتند آقا کجایی؟ امام دنبال شما هستند. من خدمت حاج احمدآقا رسیدم و ایشان گفتند امام این نامه را نوشتند و شما این نامه را به شخص آقای منتظری برسانید.

انصاری بیان داشت: رسیدم خدمت آقای منتظری و ایشان هم اظهار لطف کردند و با عرض معذرت نامه را خودم به ایشان دادم. حالا اینکه می‌گویند نامه را فرد دیگری نوشته و حاج احمدآقا داده است، خیر. نامه را خود بنده گرفتم و به ایشان تحویل دادم.

 
تشکر امام از روشنگری انصاری درباره قضایای عزل آقای منتظری
 

وی افزود: بعد هم آن قضایایی که اتفاق افتاد، نامه ۸/۱ و حوادث دیگر، در اوج این حوادث من به دانشگاه تهران رفتم و آنجا سخنرانی کردم و آنجا ماجرای این نامه و سایر قضایا را با دانشجویان مطرح کردم که صحبت‌های من در روزنامه‌ها منتشر شد. یک روز بعد که من خدمت امام رسیدم، امام از صحبت‌های من تشکر کردند و حاج احمدآقا هم به من گفتند امام تشکر کردند و فرمودند فلانی صحبت‌های خوبی کرده است. صحبت‌های من در روزنامه‌ها هست و عین وقایعی بود که اتفاق اتفاد.

 
حاج احمد تعمداً نمی‌خواست در مقابل حاج مصطفی، مطرح باشد
 

انصاری با اشاره به شخصیت والای مرحوم حاج احمدآقا تصریح کرد: همه انتظار داشتند حاج آقامصطفی نقش کلیدی در کنار امام یا بعد از امام برعهده داشته باشند. جایگاه مرحوم حاج آقا مصطفی هم به لحاظ علمی و هم از نظر سیاسی و علاقه زیاد امام به ایشان، جایگاه خاصی بود. تا زمانی که مرحوم حاج آقامصطفی بودند، مرحوم حاج احمدآقا در عین جوش و خروش و مسئولیت‌های مهم داخل کشور، باید گفت نقش در سایه‌ای داشتند و شاید اصلاً تعمداً نمی‌خواستند شخصیت ایشان در مقابل حاج آقامصطفی مطرح شود.

وی افزود: ولی در همان دوران پایانی عمر حاج آقا مصطفی، مرحوم حاج احمدآقا با خانواده به نجف می‌روند و به حضرت امام می‌پیوندند. به تعبیر یادگار امام آیت‌الله حاج حسن خمینی، از آن موقع خانواده مرحوم حاج احمدآقا و خود حاج احمدآقا عضو خانواده امام می‌شوند؛ یعنی خانواده امام و سر سفره امام.

انصاری بیان داشت: تا آنکه شهادت حاج آقا مصطفی پیش می‌آید و بعد از آن حاج احمدآقا شخصیت واقعی خود را در عرصه‌های ارتباطات و دانشجویان خارج از کشور و داخل کشور بروز داد. گرچه پنهان است ولی به نوعی همه حوادث به نوع شخصیت و راهبرد شخصیت مرحوم حاج احمدآقا گره می‌خورد و ایشان در کنار امام می‌مانند. قصه اخراج امام از نجف و رفتن به مرز کویت و بعد فرانسه و بعد از آن ایران ادامه می‌یابد.

 
حاج احمد همیشه می‌گفتند من باید سپر بلای امام باشم
 

وی ادامه داد: خود حاج احمد آقا، اخلاق جدی داشت که نشأت گرفته از اخلاق امام بود که اصلاً در پی مطرح شدن و نام بردن از ایشان نبود. ایشان همیشه خودشان را در ظل امام می‌دیدند و همیشه می‌گفتند من باید سپر بلای امام باشم و خوب می‌دانستند که امام با همه اقتدار و تسلطی که بر اوضاع دارند، ولی خواه ناخواه دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌ها و مخالفت‌های حوزه و جریانات سیاسی، متوجه امام و برجسته می‌شود لذا حاج احمدآقا در عین گمنامی در عرصه مستقیم این حوادث بودند تا کاری کنند که شدت این حوادث گرفته شود و به امام آسیب وارد نشود و امام بتوانند تصمیمات خود را عملی کنند.

 
دفاع قاطع امام از حاج احمدآقا/ تخریب احمد تخریب جمهوری است
 

انصاری خاطرنشان کرد: شخصیت‌هایی از سیاسیون مکلا و غیرروحانی که خیلی هم مطرح بودند و بعضاً برخی از آنها در انتخابات ریاست جمهوری هم شرکت کردند، به امام اعتراضاتی داشتند؛ خود من در یکی دیدارهای حضرت امام با اینها شاهد بودم که امام مستقیم به یکی از اینها خطاب فرمودند که فکر نکنید تخریب احمد، چیز کمی است. تخریب احمد تخریب جمهوری است. احمد بدون اراده من کاری نمی‌کند و حرفی نمی‌زند و از ایشان یک دفاع عجیب و غریبی کردند.

وی افزود: بعد در آن نامه‌ای هم که مرحوم حاج احمد سال ۶۷ در تأسیس مؤسسه به امام نامه نوشتند، امام در پاسخ رسماً تأکید کردند که احمد حتی یک کلمه بدون اذن من جابه‌جا نکرده است.

من چون در چندسال اخیر در دوران حیات امام، رابط صداوسیما بودم، اخبار مربوط به امام را بعد از ادیت اول و بررسی حاج احمدآقا و تنظیم و تصحیح آنها یا مستقیم به صداوسیما می‌بردم و به بخش خبر سیاسی می‌دادم و یا از اینجا تلفنی می‌گفتیم.

انصاری گفت: من بارها و بارها می‌شد که به صداوسیما می‌رفتم و دوستان آنجا می‌گفتند که خوب است این کلمه را اینطوری بنویسیم یا ویرایش کنیم. من که اجازه نداشتم و زنگ می‌زدم به مرحوم حاج احمدآقا و ایشان می‌گفت صبر کنید تا از امام بپرسم. بعضی مواقع دوستان خبر ما می‌گفتند که وقت خبر گذشته و اجازه دهید کارمان را بکنیم ولی حاج احمدآقا  می‌فرمودند نه من باید بروم سوال کنم.

 
مظلومیت حاج احمدآقا باقی خواهد ماند
 

وی تأکید کرد: حاج احمدآقا یک انسان واقعاً تیزهوش و متعبد و متعصب نسبت به دین و اسلام و نسبت به اخلاق و روحانیت بود و من فکر می‌کنم مظلومیت ایشان باقی خواهد ماند.

 
برخی فکر می‌کنند از صحبت درباره خانواده امام به دنبال نتیجه خاصی هستیم!
 

انصاری با انتقاد از برخی دیدگاه‌ها اظهار داشت: من امسال در سالگرد ایشان، برای اولین صحبت کردم که یک گوشه بسیار کوچکی از شخصیت حاج احمد آقا بود. چون فکر می‌کنم اگر قرار است در کنار امام نام منسوبان امام بیاید، یک عده تحلیل‌های دیگری می‌کنند و فکر می‌کنند این تعریف‌ها و صحبت‌ها در راستای یک سیاست‌هایی انجام می‌شود که به نتیجه‌ای منتهی شود. در صورتی که یادگاران امام و بیت امام، خانواده امام و همسر امام با آن بزرگواری و عظمت و شخصیتی که در کنار امام داشتند و در زندگی، هیچ چیزی برای خودشان قائل نبودند.

 
تعصب همسر امام نسبت به ایشان زبانزد بود
 

وی در خصوص نوع رابطه محبت‌آمیز امام با همسرشان بیان داشت: تعصب ایشان نسبت به امام زبانزد بود و علی‌رغم دیدگاه‌های خاصی که داشتند و آن روشنبینی و روشنفکری و زندگی خاصی که داشتند؛ امام هم نسبت به ایشان یک تعصب ویژه‌ و احترام خاصی داشتند و سفارشات اکیدی می‌کردند. در هیچ صحنه‌ای نبوده که مثلاً حاج احمدآقا بخواهد از امام جدا شود و امام سفارش خانم را به ایشان نکنند. در یک صحنه‌ای نبوده که قصه‌ای بخواهد اتفاق بیفتد و امام سفارش ایشان را نکند.

 
امام حتی اگر با نظر خانم موافق نبودند جلوی ما بروز نمی‌دادند
 

انصاری گفت: در مورد بعد از امام هم، امام روزی که به بیمارستان آمدند و روزهای آخر بود، امام به حاج احمدآقا سفارش می‌کنند که از مادرتان مراقبت کنید و به ما می‌آموختند که شما حق ندارید کمترین اجتهاد و کمترین حرفی راجع به خانم بزنید.

وی ادامه داد: اگر هم چیزی را خانم می‌خواستند که نگاه ایشان، غیر آن بود، وقتی ما به امام انتقال می‌دادیم، امام جلوی ما هیچ موضع منفی را نسبت به دیدگاه خانم و خواسته ایشان نداشتند و خودشان مسئله را به نوعی دنبال می‌کردند که کسی در اطراف ایشان احساس نکند که جایگاه خانواده ایشان، جایگاه کمی است.

 
رفتار امام با خانواده‌شان الگوی همه جوانان کشور است/امام در سن ۶۵ سالگی برای همسرشان نامه قربانت شوم می‌نوشتند
 

انصاری با بیان اینکه رفتار امام با خانواده‌شان الگوی همه جوانان کشور است، اذعان کرد: این نامه‌هایی که امام به خانم می‌نوشتند، در سن ۷۰ سالگی بوده؛ در سن ۶۵ سالگی امام نامه قربانت شوم، فدایت شوم برای ایشان نوشته است و تأکیدات مؤکد به حاج احمد آقا که مراقب مادرتان باشید. اصلاً یک چیز عجیب و غریبی است. من فکر نمی‌کنم هیچکدام از ما توفیق این را داشته باشیم که این وضعیت را پیاده کنیم.

 

خانم حضرت امام، اسم تک تک اطرافیان امام را می‌دانستند و برای احوالپرسی به دیدار خانواده اعضای دفتر امام می‌رفتند

 

وی با اشاره به برخی ویژگی‌های اخلاقی بارز مرحومه ثقفی همسر امام خمینی (ره) بیان داشت: خانم حضرت امام، اسم تک تک اطرافیان امام و اعضای دفتر را می‌دانستند. گاهی اوقات بعد امام به قصد اینکه مزاحم ایشان نشویم، زنگ نمی‌زدیم ولی بعد از مدتی ایشان با آیفون یا تلفن تماس می‌گرفتند که فلانی چرا احوال ما را نمی‌‌پرسید؟

انصاری گفت: بعد خودشان داوطلبانه پیغام می‌دادند که من فلان روز می‌خواهم بیایم به خانه شما و می‌آمدند و با همسر و فرزندان ما می‌نشستند و احوالپرسی می‌کردند. امکان نداشت خانواده یا خانم امام مطلع شوند که کسی از اطرافیان و آَشنایان بیمار شده و خودشان به دیدارش نروند یا کسی را برای احوالپرسی نفرستند.

 
تأثیر نظر حاج احمد آقا در اطمینان خبرگان در جریان انتخاب رهبر بسیار ویژه بود
 

وی با تأکید بر اینکه بخش عظیمی از تعبد مرحوم حاج احمد آقا به امام، نشأت گرفته از تفکر و برداشت ایشان از اسلام بوده است، خاطرنشان کرد: ایشان معتقد بود وقتی کسی در جایگاه ولایت و رهبری قرار می‌گیرد، حالا یا مرجع تقلید است یا ولی جامعه است، باید از او اطاعت کرد؛ باید ترویج کرد و باید در مقابل او عرض اندام نداشت.

انصاری، نقش و تأثیر حاج احمد خمینی (ره) در تثبیت جریان ولایت امر بعد از امام را بسیار مهم خواند و گفت: اینکه حاج احمد آقا بعد از انتخاب رهبر بزرگوارمان، دو زانو در مقابل ایشان نشسته‌اند و می‌فرمایند که ما پیرو شما هستیم و همه جانبه اطاعت می‌کنیم؛ شما می‌دانید که حاج احمدآقا در اینکه خبرگان به یک اطمینانی و نظر جدی‌تر و فراتری برسند و به قول امام تکیه کنند و به اینکه امام روی شخصیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برای بعد از خودشان، انگشت گذاشتند، این از زبان ایشان صادر شده است.

 
کار حاج احمدآقا، فداکاری و یک کار ممتاز بود
 

وی بیان داشت: من سال گذشته هم گفتم که بزرگترین و شاید ممتازترین کاری که مرحوم حاج احمدآقا کردند، علاوه بر کارهایی که نسبت به امام داشتند، تأیید ایشان از رهبری بوده است که خودش یک گذشت و یک فداکاری و یک ایثار و یک بیانی بود که اگر نمی‌داشت، باید می‌گفتیم که ولایت شاید کمرنگ بود.

عضو دفتر امام خمینی (ره) اظهار داشت: حاج احمدآقا با آن تیزهوشی که داشت و خودشان در این اواخر بنیانگذار برخی از جریانات سیاسی بودند و اصلاً متهم بودند که ایشان احزابی را شکل داده، متوجه این تصمیم و پیام خودشان بودند و براساس اطلاع از این مسائل، واقعاً کار بزرگی کردند.

 
 اینکه امام به آقا فرمودند شما مثل خورشید می‌درخشید حرف کمی نیست
 

وی گفت: خطاب امام مقدمه‌ای بود برای اینکه شخصیت رهبری، به نوعی شکوفا شود. چون خود امام نسبت به تعبد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای واقف بودند که ایشان حرکت و مسئله‌ای را بدون امام انجام نمی‌دهند.

انصاری خاطرنشان کرد: تحلیل شخصی من این است که امام مترصد چنین فرصت و حادثه‌ای بودند که پیامد آن حادثه، آن سخن نهایی و جاودانه امام راجع به رهبری بود که بیان شد. بعد از آن تعطیلی و بعد از آن نامه، امام جمله درخشانی راجع به آقا داشتند که شما مثل یک خورشید می‌درخشید که این حرف کمی نیست.

 
«امید و ایمان» مردم را با سختی‌ها وفق داده است
 

انصاری با اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب در مراسم سالگرد امام خمینی (ره) در خصوص نامیدن «امید و ایمان» به عنوان نرم‌افزارهای رهبری امام اظهار داشت: من فکر می‌کنم که مردم از نرم‌افزاری که حضرت آقا روی آن اصرار و تأکید داشتند و تفسیر کردند، هنوز فاصله نگرفته‌اند. امید و ایمان هست که مردم را با سختی‌ها وفق داده و آستانه تحمل‌شان در طول این سی و چند سال بعد از رحلت امام بالا برده است.

وی افزود: به حق باید گفت که مشکلات مردم مشکلات جدی و طاقت‌فرسایی است. تعبیری که استاد عزیز و سرورمان دارند، این حوادث و این اتفاقات و سختی‌ها اگر بر هر ملتی وارد می‌شد، کمر مردم می‌شکست و طاقت نمی‌آوردند. تنها چیزی که مردم به آن ایمان و امید دارند، همان راه و اندیشه و افکار امام است.

 
ما نباید به احساسات دوران اول انقلاب اکتفا کنیم
 

عضو دفتر امام خمینی(ره) اظهار داشت: این یک نقطه روشن امیدواری است و تأکید حضرت آقا این است که این نقطه روشن، باید روشن‌تر باقی بماند. ما نباید حتی به آن احساسات دوران اول انقلاب اکتفا کنیم. شاید بعضی از آن احساسات نیاز به یک تعمیق بیشتر یا گسترش بیشتر و یک تفکر و تحلیل عمیق‌تری داشته باشد. لذا بحث امید و ایمان که در مردم هست، باید تقویت شود.

وی افزود: در مسئولان هم ما نباید مدعی این باشیم یا معترض باشیم که ایمان و امید کم شده. این مسئله با شدت و ضعف در میان کارگزاران نظام هست ولی هر مقدار روی این نرم‌افزار تأکید کنیم و بدانیم که نقطه کلیدی بقا و استمرار نهضت و انقلاب و جمهوری اسلامی به همین دو موضوع اساسی است، کم گفته‌ایم.

 
هویت و بقای جمهوری اسلامی و عزت ما در پیمودن راه امام است
 

حجت‌الاسلام و المسلمین انصاری با اشاره تأکیدات رهبر انقلاب بر استمرار خط و راه امام خمینی(ره) خاطرنشان کرد: صحبت‌های حضرت آقا در مراسم امسال و صحبت‌های ایشان در سال گذشته که فرمودند امام روح جمهوری اسلامی است، صحبت‌های ایشان در طول سی و چند ساله بعد از امام، بیانگر این واقعیت است که اصلاً هویت و بقای جمهوری اسلامی و عزت ما در داخل و خارج از کشور و در تاریخ به این است که راه امام را خیلی جدی‌تر از گذشته بپیماییم و تعصب داشته باشیم و در مقابل برخی جوسازی‌ها و فضاسازی‌ها صحنه را ترک نکنیم و کوتاه نیاییم.

 
فکر نکنیم برای امام کار زیادی انجام شده یا انجام می‌شود
 

وی افزود: از همه مهمتر، فکر نکنیم برای امام کار زیادی انجام شده یا انجام می‌شود. اگر روزی بنده فرصت داشتم و باب بازگویی دغدغه‌ها به روی ما باز می‌شد، با قاطعیت عرض می‌کردم که در شناخت شخصیت امام و افکار امام و خط مشی امام و سیاست امام بسیار کم‌کاری شده است و حتی در برخی حوزه‌ها ما هنوز در آغاز راه معرفی راه و اندیشه امام هستیم.

انصاری گفت: ان‌شاءالله تأکیدات مقام معظم رهبری فتح بابی باشد که دستگاه‌های فرهنگی و سیاسی کشور راه و رسم امام را قانونی و مصوب کنند و نسبت به آن تعصب داشته باشند. هنرمندان و رسانه‌ها نیز در این فضای غبارآلود مسائل سیاسی و کمبودها و جوسازی‌ها رسالت خود را نسبت به امام انجام دهند.

منبع: تابناک

کلیدواژه: برنامه هفتم توسعه عباس علی آبادی روابط ایران و عربستان علی پاکدامن فیصل بن فرحان محمد علی انصاری آیت الله منتظری امام خمینی برنامه هفتم توسعه عباس علی آبادی روابط ایران و عربستان علی پاکدامن فیصل بن فرحان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۰۴۷۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مطهری امام

دوازدهم اردیبهشت 1358 ش درحالی که تنها دو_ سه ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی می گذشت ، یکی از تلخ ترین و خسارت بار ترین حوادث نا گوار برای رهبر انقلاب وآینده نظام جمهوری اسلامی به دست اشقیای از جنس خوارج رقم خورد و «متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام » حضرت آیت الله مرتضی مطهری (أعلی الله مقامه ) با تیر جهالت و عداوت به شهادت رسید .

مقامی که برای آن عالم ربانی غایت آمال بوده ولی برای رهبر واستاد بزرگ او مصیبتی بسیار سنگین و برای ایران و نظام نوپای آن خسارتی غیر قابل جبران بوده است.

درباره شخصیت ذو ابعاد و جان پاک و افکار و اندیشه متقن و روشنگر استاد شهید بسیار گفته شده و نوشته شده و البته همچنان جامعه و جوانان و همگان نیازمند اندیشه زلال اسلامی او می باشند . اما در این مجال و مقال به نسبت و ارتباط و ارادت و علاقه و اعتماد آن اسلام شناس بزرگ و امام خمینی پرداخته می شود.

استاد شهید سیزدهم بهمن 1298ش متولد شده و در دامن مادر و پدری مؤمن و پاک سرشت و اهل عبادت و خدمت بالید. او در سنین کودکی به مکتب خانه رفت و مراحل اولیه آموزش را آغاز کرد و در حدود سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت کرد و حدود دو سال در آن محیط تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت .

وضعیت حوزه های علمیه در آن دوران گرفتار دیکتاتوری مذهب ستیز رضا خانی بود و سرو سامان مناسبه نداشت و به همین خاطر مرتضای جوان و تشنه ی معارف و حقایق به فریمان برگشتو حدود دو سال با بهره گیری از کتابخانه پدر به تأمل و تفکر واندوختن اطلاعات مذهبی و به ویژه مطالعه تاریخ اسلام اشتغال داشت.

«اغلب کتاب دستش بود و فقط مطالعه می کرد. بعد ها در قم می گفت من هرچه مایه مطالعات تاریخی دارم، مربوط به همان دو سالی است که از مشهد به فریمان برگشتم» (پاره ای از خورشید،صفحه76)

در همان دوران سخت و سیاه که ترکیب دیکتاتوری رضا خان و تحولات سلطه جویانه و زیاده خواهانه جهانی ، جنگ جهانی دوم را رقم زد و ایران به اشتغال متجاوزین در آمد و ملت ایران نمی دانست از فرار شاه ظالم خوشحال باشد و یا از اشغال کشور و قحطی عمومی ناراحت باشد؛ مرتضای جوان در جستجوی دست یابی  یا بی گوهری بود که فطرت او بدان سو هدایتش می کرد. یکای از برادران استاد می گوید:« ایشان شش- هفت ماه بعد از فوت مرحوم آیت الله حائری به قم رفت .» (همان، صفحه 76 )

رحلت آیت الله حائری دهم بهمن 1315 بوده و با این حساب آیت الله مطهری در پاییز 1316 به همرا دایی خود مرحوم شیخ علی روانه قم شد و از اینجا بود که عنصر کلیدی اساتید و مربیان بزرگ در شکل دهی به شخصیت این جوان جویای حقیقت و طالب کمال و سعادت به ایفای نقش پرداخت .

سه عنصر والدین - ژنتیک، معلمان و مربیان و محیط که سازنده شخصیت آدمی هستند، برای استاد مطهری به بهترین نحو مهیا گردید و او از پدر و مادری مؤمن و وارسته برخوردار بود که همانها محیطی ایمانی و معنوی برای زندگی این کودک و نوجوان فراهم کردند و به رغم نامناسب  بودن محیط عمومی کشور، محیط خانه وخانواده برای مرتضای جویای حقیقت مطلوب و سازنده بود تا اینکه «هجرت» سازنده او به قم رقم خورد و او از پاییز 1316 تا پاییز 1331 به مدت پانزده سال مراحل تحصیل و تهذیب را سپری کرد و از برترین و بهترین الهی مردان در طبقه اساتید کسب فیض کرد. وی گرچه از بزرگانی چون آیت الله حجت و آیت الله محقق داماد هم استفاده علمی کرده است ؛ ولی اثر گذاران اصلی بر شخصیت علمی و معنوی استاد شهید مطهری  حضرات آیات: بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و میرزا علی آقا شیرازی بوده اند.

آوازه فقاهت آیت الله بروجردی چنان انتشار یافته بود که بعضی از جویندگان فقاهت از حوزه علمیه قم به بروجرد و محضر آن فقیه محقق می رفتند که یکی از آنها استاد مطهری بود که تابستان 1322 از قم به بروجرد رفت و تحصیلات حوزه علمیه قم را به تحصیل در بروجرد بدل کرد، چنانچه پس از هجرت آیت الله بروجردی به قم از سال 1323تا سال 1331 که در قم اقامت داشته در درس های فقه و اصول آن استاد شاگرد پرور شرکت می کرد و از برجستگان محضر آن فقیه بزرگ بوده است .

استاد مطهری گرچه به صورت رسمی از سال 1329تا1331  و تنها فلسفه مشاء - بخشی از الهیات شفاء بوعلی – را در کلاس درس علامه طباطبائی شاگردی کرد و در جلسات مخصوص «اصول فلسفه و روش رئالیسم» حضور می یافت ، ولی از همان زمان تا پایان عمر خود ارتباط علمی با ایشان و بهره گیری از محضرشان داشت شرح و تبیین  کتاب اثر گذار اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز بهره گیری از تفسیر عظیم المیزان در بیانات و تألیفات ایشان مشهود است.

آشنائی و ارتباط و ارادت طرفینی  او با آیت الله میرزا علی آقا شیرازی هم اتفاق غریبی است . او خود می نویسد :

« تابستان سال 1320 پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم . تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با «نهج البلاغه» آشنا کرد . او دست مرا گرفت و اندکی وارد «نهج البلاغه» کرد... از آن پس چهرۀ « نهج البلاغه»  در نظرم عوض شد ، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد.  گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم ... به خود جرئت می دهم و می گویم او به حقیقت « عالم ربانی» بود... او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب .

فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را کاملاً می شناخت و در برخی متخصص درجه اول به شمار می رفت... او با « نهج البلاغه» می زیست،با «نهج البلاغه» تنفس می کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این می تپید ... راستی مرد حق و حقیقت بود.» (سیری در نهج البلاغه، صفحه12-7).

اما استاد شهید آیت الله مطهری که باید کل دوران تحصیلات بسیار مؤفق و با برکت او را در حوزه علمیه مشهد و قم بیست سال دانست، طولانی ترین مدت شاگردی و نیز تنوّع دروسی که استفاده کرده بود، شاگردی در محضر امام خمینی بوده است. او که از همان مشهد شیفته حکمت الهی و حکمای ربانی شده بود، آغاز آشنایی و ارتباط خود با حضرت امام را چنین روایت کرده است :

«پس از مهاجرت به قم، گمشدۀ خود را در شخصیتی دیگر یافتم . فکر کردم که روح تشنه ام از سرچشمۀ زلال این شخصیت سیراب خواهد .

اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد.

بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبۀ هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.

بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از اسناد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم . راستی که او «روح قدس الهی » بود.» (علل گرایش به ما دیگری،صفحه9-8).

متفکر شهید در طول این دوازده سالی که گفته، درس های اخلاق که توصیفش نمود و حکمت متعالیه و اصول فقه و فقه را از محضر این اسناد الهی تحصیل کرد و علاوه بر تسلط و تخصّص فوق العاده در این رشته های اصلی علوم اسلامی، جان و روح خود را صیقل داده و همانند این اساتید بزرگ و سازنده خود، بی مبالغه از علمای ربانی گردید و با همین سرمایه علم و دانش والا و روح و جان  تهذیب شد،مؤفق به آن همه خدمت فکری و تربیتی طی دهها سال وآثار ماندگار او همچنان منشأ روشنگری و هدایت می باشند.

درس اخلاق معروف حضرت امام از سال 1315تا سال1323 به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم مجمع مشتاقان کمال بوده و البته معلوم نیست شهید مطهری از چه سالی در آن درس حضور می یافته ولی شاید قید دوازده سال دلالت کند که از حدود سال 1318 یا 1319 این توفیق را داشته که یکی از شاگردان آن درس باشد واما درس دیگری که او از محضر امام خمینی فرا گرفته بود، حکمت متعالیه بوده است . اهل این رشته می دانند که طالبان فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه دو کتاب محوری را تحصیل می کنند؛ شرح منظومه ملا هادی سبزواری و اسفار صدر المتألهین.

استاد مطهری آخرین دوره تدریس شرح منظومه امام خمینی را درک کرد و در واقع خلاصه و عصاره حکمت متعالیه را بر محور این کتاب از ایشان که بیش از دو دهه  استاد برجسته و شناخته شده حکمت صدرائی و عرفان نظری و عملی بوده، استفاده کرده است .

حضرت امام به موازات درس شرح منظومه و دروس دیگری که داشت، اسفار را نیز برای شاگردان سطح بالاتر تدریس می کرد و آیت الله مطهری و تعدادی از شاگردان درس شرح منظومه پس از اتمام آن کتاب از استاد اجازه گرفته و در درس اسفار شرکت کردند و کتاب نفس اسفار را از محضر او بهره بردند و به گفته هم مباحثه یازده ساله او مرحوم آیت الله منتظری دیگر بخش های اسفار را با توجه به آشنائی و تسلط بر حکمت متعالیه، مباحثه کردند و بدین صورت استاد حکمت صدرائی آنها تنها امام خمینی بوده است.

آنان همچنین در دهه بیست علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیت الله بروجردی، از استاد فلسفه و اخلاق خود – امام خمینی – در خواست کردند درس اصولی برای آنها داشته باشد و به مدت هفت سال مباحث أمارات و و اصول علمیه دانش اصول را به صورت بسیار تحقیقی فرا گرفتند، درسی که هم استاد و هم شاگردان اصلی، آن را بسیار جدّی گرفته بودند و محصول آن درس هفت ساله به قلم امام دو جلد انوار الهدایه، یک جلد استصحاب و یک جلد تعادل و ترجیح و اجتهاد و تقلید و نیزرساله لا ضرر شده است.

در درس فقه نیز مدت چند ماه مقداری از «کتاب الزکاه» را فرا گرفتند .

دوران دیگر از ارتباط و همراهی این استاد و شاگرد در آغاز نهضت امام خمینی بوده که منجر به دستگیری و زندانی شدن این دست پرورده حضرت امام شده بود،اما مهم تر اینکه این ثمره فاخر اساتید برجسته حوزه علمیه قم در دهه های سی،چهل و پنجاه در تهران و محیط دانشگاه و حلقه های فکری اهل فکر اسلامی، با قلم توانا و بیان رسای خود سخنگوی اسلام قرآن و نهج البلاغه کرده بود و در این عرصه علاوه بر محدودیت ها و مزاحمت های حکومت ضد اسلامی و دیکتاتوری، با «تحجر» و «التفاط» مواجه بود که به مثابه دو لبه یک قیچی آن اسلام شناس بزرگ را مورد آزار و اذیت و مزاحمت قرار می دادند .

عده ای با افکار متحجرانه و قیافه مقدس مآ بانه تحمل دیدن کتاب «مسئله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام » را نداشتند و حتی به شکوه پیش امام در نجف گفتند آقای مطهری با نوشتن کتاب «مسئله حجاب»موجب بی حجابی زنان شده است و از طرف دیگر اهل التقاط پندارها  و یافته های خود را به نام اسلام عرضه می کردند که مقدمه کتاب « علل گرایش به ما دیگری» استاد شهید شکوه از این طیف است.

آیت الله مطهری در اوج غربت پدید آمده از این طیف ها و هجمه های آنان ، در سال 1356 نامه ای تاریخی به استاد و مربی خود می نویسد و در این نامه حتی لب  به شکوه می گشاید :

« استاد و مقتدای بزرگوارم ! حوادث ناگوار پی در پی برای اسلام از یک طرف و روشن بینی ها و اقدامات مثبت و منفی به موقع و صحیح آن استاد بزرگواراز طرف دیگر، موجب شده که روز به روز جدّی تر و با خلوص و صمیمیت بیشتر آرزو کنم از خداوند متعال مسألت نمایم که وجود مبارک آن رهبر عظیم الشأن را برای همه مسلمانان مستدام بدارد... خدا را گواه می گیرم که کمتر اتفاق می افتد که در حال یا مقام و موقف دعایی این وظیفه را فراموش کنم و امیدوارم که مشمول دعوات خیریه شما بوده باشیم .»(سیری در زندگانی استاد مطهری، ص219).

استاد شهید در این نامه از جریان های : مارکسیستی ، مجاهدین، مخالفین روحانیت جریان شریعتی نام برده و به معرفی آنها پرداخته و به رهبر خود می گوید:

« گروه های چهار گانه فوق با من به حساب اینکه تا اندازه ای اهل فکر ونظر وبیان و قلم هستم به شدت مبارزه می کنند؛ شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی می بینم که محقق اعظم خواجه نصیرالدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است :

به گردا گرد خود چندان که بینم               بلا انگشتری ومن نگینم

 

ولی به لطف و عنایت پروردگار و توجهات اولیاء دین هراسی به خود راه نخواهم داد.این مقدار بثّ شکوی را جز به مثل حضر تعالی که استاد عالیقدرم و به جای پدرم هستید نمی کنم. من الان مرکز ثقل حملات این گروه ها هستم ... بار دیگر تکرار می کنم من جداً از خداوند متعال طول عمر برای شما می خواهم و فوق العاده نگرانم که اگر خدای ناخواسته پای حضرت عالی که تنها شخصیتی هستید که همه این گروه ها از او حساب می برند از میان برود اوضاع فوق العاده ناراحت کننده خواهد بود .»

به موازات افزایش دیکتاتوری رژیم پهلوی و وابسته تر شدنش به آمریکای سلطه گر، آگاهی های ملت ایران با رهبری امام خمینی ارتقاء یافت و موج انقلاب اسلامی آغاز گردید و توطئه شاه و صدام، حضرت امام را وادار به هجرتی سرنوشت ساز نمود و همان چهار ماه سرنوشت ساز اقامت ایشان در پاریس به مثابه شب قدر مبارزات ملت ایران، به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم دیکتاتوری و تأسیس نظام مردمی – اسلامی جمهوری اسلامی منجر شد. در مدت اقامت رهبر مبارزات در پاریس استاد مطهری جزء اولین شخصیت هایی بود که به دیدار و زیارت امام شتافت و او خود می گوید :

«من که قریب به  دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه شد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، صفحه 21)

در همین دوران استاد شهید با بیان رسا و تبیین های گویای خود به مثابه سخنگو و ترجمان فکر و اندیشه امام خمینی عمل می کرد و در تلاش شبانه روزی در کنار دوستان و همرزمان دیگر خود مانند شهیدان بهشتی و با هنر و مرحومان هاشمی رفسنجانی و مولوی اردبیلی در کنار چند تن از رجال مذهبی – سیاسی غیر روحانی هسته اولیه شورای انقلاب را طبق نظر و مأموریت امام خمینی شکل دادند و تظاهرات های عظیم میلیون ها تن از ملت را هدایت و مدیریت کردند و به خصوص او اندیشه پیشنهادی امام خمینی درباره نظام جایگزین نظام سلطنتی؛ یعنی «جمهوری اسلامی» را تشریح می کرد، به اینکه این نظام سیاسی جایگزین به معنای مدیریت و گزینش مدیران نظام جدید با رأی و نظر و انتخاب واقعی و نه نمایشی ملت ایران خواهد بود و در چنان نظامی احکام و موازین اسلام به مثابه « مواد» این «صورت» خواهد بود تا از ترکیب این دو به تباهی ها و عقب ماندگی ها و وابستگی ها خاتمه داده شود چرا که تحلیل عمیق خودشان از تحولات دوران معاصر ایران چنین بوده است :

« ملت ایران در طول تاریخ خود، به استثنای فترتهای  کوچک و محدود، در زیر چکمه استبداد به سر برده و از این رو با اینکه به اعتراف اهل بصیرت یکی از باهوش ترین و با استعداد ترین ملل جهان است  نتوانسته است در عرصه بین المللی استعداد های خود را بروز دهد .

در هفتاد و اندی سال پیش که از استبداد به ستوه آمده بود به رهبری روحانیونی آگاه و مجاهد و پایمردی مجاهدینی مسلمان کوشش کرد رژیم آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار سازد، ولی این دولت مستعجل نپایید و کودتای 1299که با کودتای 1332 تأکید شد بساط آزادی و دموکراسی را برچید و حکومت فردی و استبدادی را بار دیگر برقرار کرد.» ( نامه ها و ناگفته ها، صفحه 199 )

به اعتقاد استاد متفکر، « اگر آزادی و دموکراسی محفوظ می ماند ملت ایران امروز در ردیف مترقی ترین کشور های جهان بود، در صورتی که پس از سه ربع قرن هنوز از نظر فقر و بی سوادی و فرهنگ و تمدن در ردیف عقب مانده ترین کشور های جهان است .

اختناق سیاسی و اجتماعی و محرومیت از آزادی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود یکی از موجبات خشم و نفرت این مرد است.» (همان)

البته هدفی که آن استوانه و رکن فکری انقلاب اسلامی برای مبارزات در نظر داشت و جامعه ای را که انتظاری می کشید چنین بوده است :

« برچیده شدن حکومت استبدادی و برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی است، اعم از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات همراه با امنیت وواقعی قضایی و اجتماعی و بدون دخالت و مزاحمت های رنگارنگ دستگاه های انتظامی .» (همان،صفحه 202).

در نگاه استاد شهید بُعد اسلامی جمهوری « با الهام از روحانیون طراز اول آشنا به مقتضیات زمان» قابل اجرا می باشد. دو وصف « طراز اول » و «آشنابه مقتضیات زمان» بسیار جای تأمل و تفکر دارد و باید دید آیا در این زمینه طبق این معیار ها عمل شده و یا عمل می شود و برترین عالمان دینی و آگاه ترین آنها به زمان و اقتضائات و نیاز های زمان و زمانه نقش دارند و یا تنزل سطح، تنها به مؤید ها میدان داده می شود ؟!

استاد شهید  از حیث اقتصادی جامعه ساخته شده در جمهوری اسلامی را چنین جامعه ای می داند : « اجرای برنامه اقتصادی نوین بر اساس مبارزه صادقانه با فواصل طبقاتی و بالا ترین سطح تولیدات کشاورزی و صنعتی کردن کشور با برنامه صحیح و جلوگیری از اسراف وتبذیر بودجه عمومی به عناوین مختلف.»(همان،صفحه203 )

باید پس از گذشت چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی صادقانه ومنصفانه به کارنامه اقتصادی آن با چنین هدفی که ترسیم شده بود نمره داد که چه وضعیتی داریم و معاش ملت چه جایگاهی دارد؟!

استاد شهید در پایان این مکتوب خود که در سال 1357 نوشته بود تصریح می کند که :« بار دیگر تأکید می کنم که اجرای همه این خواسته ها فرع بر این است که اولین خواسته اجرا شود [ یعنی برچیده شدن حکومت استبدادی و بر قراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی تکامل انسانی و اجتماعی است]  بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت سازی و اغفال نخواهد بود.» (همان)

این مطهری بود که داغ شهادت او امام خمینی را داغدار و گریان کرد و آن مربی بزرگ و مقتدای او آن گونه از او سخن گفته که برای هیچ یک از بزرگان بزرگوار دیگر نگفته است :

« ضایعه أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم ؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .» (صحیفه امام، ج،ص؟ )

حضرت امام مطهری عزیز خود را چنین وصف می کند :

« مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود.»

و او از شخصیت هایی می داند که  با فداکاری « در زندگی و پس از آن با جلوه خود نور افشا نمی کرده و می کنند.» و « با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها  نور می افشانند.» چنین بود که امام او را «فرزند عزیز» و « پاره تن» خود می نامد و در اولین سالگرد شهادت او پیام می دهد، کاری که برای دیگر شهیدان و الاقدر تکرار نشد و نوشت :

« مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود .... من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود.»(صحیفه امام ،ج،ص )؟

امام خمینی این متفکر بزرگ را « اسلام شناس عظیم الشأن » می نامد و همینجا است که باید از حوزه های علمیه و حکومت  جمهوری اسلامی می پرسید که با تفکر و اندیشه والا و روشنگر این « اسلام شناس عظیم الشأن » در حوزه ها و ارکان حکومت چگونه برخوردی شده و می شود ؟!

آیا در این چهار دهه حوزه های علمیه سعی کردند محصولات آنها اسلام شناسانی از سنخ و جنس مطهری باشند یا وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورده وپیش می رود ؟!

آیا در ارکان حکومت و بخش های مختلف تقنینی و اجرائی و قضائی و در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهش نظام جمهوری اسلامی دغدغه ها و اهدافی که آن مغز متفکر ترسیم کرده بود پیگیری می شود و یا اینکه افکار دیگری از سر غفلت و یا با اهدافی خاص جایگزین شده است؟!

آنچه در این مختصر آمده ترسیمی شتاب زده از شخصیتی بزرگ و اسلام شناسی عظیم الشأن بوده که اسلام را در مکتب اهل بیت با دو ویژگی و فصل مقوّم  « عقلانیت » و « عدالت » شناخته بود و به همان صورت معرفی می کرد و تفکر شیعی در اندیشه استاد شهید مطهری حول دو عنصر « عقل » و «عدل» می چرخید و اینجاست که باید وضعیت و کارنامه نظام جمهوری اسلامی را با این دو معیار سنجید و آسیب شناسی کرد و انحرافات و اشتباهات را اصلاح کرد و تمام سعی و تلاش معطوف به این باشد که این ثمره مجاهدات و وعده های امام خمینی و بزرگانی چون استاد شهید مطهری واقعاً مایه افتخار و الگو قرار گرفتن باشد و مبادا که عبرت آیندگان گردیم.

دیگر خبرها

  • مطهری امام
  • دهه کرامت به یک اقدام روتین تبدیل نشود
  • تدارک ویژه حوزه‌های علمیه برای دهه کرامت در ۱۴۰۰ نقطه دنیا
  • نوای موسیقی مقامی خراسان در سواحل خلیج فارس
  • دستکش طلا به دروازه‌بان ایران رسید
  • وزیر کشور : عملیات وعده صادق ایران را در اوج اقتدار قرار داد
  • وزیر کشور: عملیات وعده صادق ایران را در اوج اقتدار قرار داد
  • جریان حکمت عراق ۲هزار نسخه کتاب به کتابخانه‌های عمومی اهدا کرد
  • منتظری: کاهش زمان رسیدگی‌های قضایی مورد توجه قرار بگیرد
  • برگزاری همایش بین‌المللی اندیشه‌های قرآنی امام خامنه‌ای